وزش باد تندی که از دم غروب شروع شده بود، پهنای آسمان را با ابری تیره و کبود پوشاند و همه چیز را در ظلمت و سردی فرو برد. در مسیرجاده قدیمی و باریکی که از میان صخره های بلند می گذشت؛ جز سیاهی آثاری مخروب از زاغه هایی نیم ریخته و متروک، نشانی از حیات دیده نمی شد. هیچ چیز، ترس و هراس را از قلب پر هول و ولا و مضطرب موتور سواري كه از آن جا عبور می کرد، نمی زدود. کم کم بوی تعفنی سخت و نفرت انگیز بر شدت آن دلهره و اضطراب دامن زد و تصویری از قبرستان زباله های بیمارستانی برایش مجسم ساخت. دست برد و یقه کاپشنش را تا زیر بینی بالا کشید تا آن بوی مشمئز کننده آزارش stor...
ادامه مطلبما را در سایت stor دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : formathero بازدید : 25 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 6:07